کد مطلب:41712 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

تقسیم وقت











اوقات شریف رسول خدا(ص) در منزل به اختیار خودش بود (یعنی از طرف خدا رخصت داشت تا آن را در امور شخصی صرف كند) اما آن حضرت، حتی این بخش از فراغت را هم میان سه كار تقسیم كرده بود: بخشی را به عبادت و بخشی را به خانواده و زمانی را هم به خود اختصاص د داده بود كه باز این بخش نیز اغلب رسیدگی كارهای مردم از خواص و دیگران سپری می گشت.

... اهل فضل را بر دیگران مقدم می داشت و آنان را بیشتر مورد محبت و عنایت قرار می داد و هر كس را به مقدار فضیلتی كه در دین كسب كرده بود ارج می نهاد: بعضی را یك حاجت و بعضی را دو حاجت و بعضی را بیشتر از حاجات آنان برآورده می ساخت و ایشان را به آنچه كه صلاحشان بود وامی داشت (و به میزان توانای و قابلیت آنان مسئولیت می داد).

درباره امت، از آنان پرسش می نمود و مطالب لازم را گوشزد می كرد و از حاضران می خواست تا به غایبان برسانند.

مردم را تشویق می كرد تا حاجت كسانی را كه به او دسترسی ندارند، به وی برسانند و می فرمود: هر كس حاجت اشخاص ناتوان را نزد سلطانی برد، خداوند قدمهای او را در روز واپسین ثابت و استوار خواهد داشت.

در مجلس او غیر از مطالب یاد شده سخن دیگری به گوش نمی رسید و به كسی

[صفحه 161]

هم اجازه نمی داد (كه حرف باطلی پیش كشد).

كسانی كه به حضور آن حضرت شرفیاب می شدند، بی آنكه از محضر پر فیض او توشه ای برگیرند، متفرق نمی شدند (هر كس به فراخور حال، از وی بهره می گرفت) و در مراجعت، خود را هدایت یافته و دانا می یافت.

قال علی (ع):... كان دخوله لنفسه، ما ذونا له فی ذلك، فاذا اوی الی منزله جزا دهوله ثلاثه اجزا: جز الله و جز الاهله و جز النفسه ثم جز اجزه بینه و بین الناس فید ذلك بالخاصه علی العامه، و لا یدخر عنهم منه شیئا و كان من سیرته فی جز الامه ایثار اهل الفضل باذنه و قسمه علی قدر فضلهم فی الدین فمنهم ذو الحاجه و منهم ذو الحاجتین و منهم ذو الحوائج فیتشاغل بهم و یشغلهم فیما اصلحهم و اصلح الامه من مسالته عنهم و اخبارهم بالذی ینبغی لهم، و یقول لیبلغ الشاهد منكم الغائب و اللغونی حاجه من لایقدر علی ابلاغ حاجته. فان من ابلغ سلطانا حاجه من لا یقدر علی ابلاغها ثبت الله قدمیه یو القیامه. لا یذكر عنده الا ذلك و لایقبل من احد غیره، یدخلون زواراو لا یفترقون الا عن ذواق و یخرجون ادله فقهاء....[1] .

[صفحه 162]



صفحه 161، 162.





    1. مكارم الاخلاق، ص 10؛ بحار، ج 16، ص 151، سنن النبی، ص 14.